ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 26 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 17 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

بعد از مدت ها

ایلناز از وقتی نوزاد بود تا الان که نزدیکای چهارسالش هست ... عادت داشت حداقل هفته ای ۳ بار بغل دایی بزرگش بخوابه ...   دیروز هم که رفته بود خونه دایی به رسم عادت همیشگی بغل دایی خوابش برد   ایلناز : فکر کن الان توی زمین فوتبالیم   من: صبر کن ایلناز : (بعد از چند دقیقه) بغلم کن ... من: چرا ؟ ایلناز: آخه زمین چمن دوره ... من :    ماجرای امروز :::   با مادربزرگ رفته خونه دایی کوچیکه ( هنوز در دوران عقد به سر میبرد) دیده خونه خالی هست و فرگاز نداره ... به مادربزرگ گفته چرا دایی فرگاز نداره ... مادربزرگم حواسش نبوده که زن دایی کوچیکه برای جهیزیه اش&nbs...
24 بهمن 1390

آرش چگونه آرش کمانگیر لقب گرفت :

آرشی قصه ما قرار نبود فروردینی باشه ... و باید تا آخرای اردیبهشت دندون روی جیگر میذاشت و شکم مامانش رو که براش مثل قفس بود تحمل میکرد ولی از اونجایی که تحمل نداشت ساعت 6:30صبح 23 فروردین با عمل به روش سزارین به دنیا اومد    وچون خیلی  کوچولو و لاغر بود دکترا گفتن باید بزاریمش توی دستگاه های مخصوص که براش حکم شکم مادر رو دارن... بخاطر اینکه وضعیت کاملا خطرناکی داشت ... همه براش دعا میکردند و از خدا میخواستند که این پسری قند عسلو سالم به بابا و مامانش تحویل بده ... و بعد از چهار روز از دستگاه بیرونش آوردن تا ببینن میتونه خودشو با محیط خارج از دستگاه وفق بده و دکترا گفتن باید برای زنده موندن بجنگه ... که به لطف ...
22 بهمن 1390

قصه از کجا شروع شد

 از اینجا میگم که یه روز از روزای خوب بهاری بود  که ایلنازگلی پاهای کوچولشو توی دنیای ما بزرگترا  گذاشت ...  همه منتظر به دنیا اومدن این فرشته ی کوچولو بودیم و خیلی ذوق داشتیم .. چون ایلناز اولین نوه و نتیجه خانواده ما  محسوب میشد .. . ایلنازگلی هم از توی شکم مامانش ما رو میدید و برامون کلاس میزاشت  ... تا اینکه عصر سیزدهم فروردین مامانشو بردند بیمارستان مصطفی خمینی بهبهان بستری کردند ( البته با محموله  که ایلناز خانم باشه)  فرداش که چهاردهم باشه ساعت 9صبح  مامان ایلناز و بردند اطاق عمل برای سزارین  و ساعت9:30 فرشته کوچولوی ما  به دنیا اومد ..  . و خبر به دنیا ...
22 بهمن 1390

آرشی پسر کاری

یکی از سرگرمی های دوست داشتنی آرش بازی با ماشین ها بخصوص لودر هستش ... ساعت ها به تماشای لودر واقعی میشینه .. بعضی اوقات هم در نقش تعمیرکاره .. گاهی هم میگه منم کارگرم .. آخه از وقتی چشماشو باز کرد ... ساخت وساز خونه به چشم دیده ...
20 بهمن 1390
1